کد مطلب:2487 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:1375

(بخش اول:منطق) درس دوم
یكی از علومی كه از جهان خارج وارد حوزه فرهنگ اسلامی شد و پذیرش

عمومی یافت و حتی به عنوان مقدمه ای بر علوم دینی جزء علوم دینی قرار

گرفت ، علم منطق است .

علم منطق از متون یونانی ترجمه شد . واضع و مدون این علم ارسطاطالیس

یونانی است . این علم در میان مسلمین نفوذ و گسترش فوق العاده یافت ،

اضافاتی بر آن شد و به سر حد كمال رسید . بزرگترین منطقهای ارسطویی كه در

میان مسلمین تدوین شد منطق الشفای بو علی سینا است . منطق الشفاء چندین

برابر منطق خود ارسطو است . متن یونانی ، ترجمه عربی ، و هم ترجمه های

دیگر منطق ارسطو به زبانهای دیگر اكنون در دست است . منطق ارسطو را

حنین بن اسحاق ترجمه كرد و اكنون عین ترجمه موجود است . محققانی كه به

زبان یونانی آشنا هستند و ترجمه حنین بن اسحاق را با سایر ترجمه ها مقایسه

كرده اند مدعی شده اند كه ترجمه حنین از دقیقترین ترجمه هاست .

در قرون جدید ، به وسیله فرنسیس بیكن انگلیسی و دكارت

فرانسوی ، منطق ارسطویی سخت مورد هجوم و ایراد قرار گرفت . گاهی آنرا

باطل خواندند و گاهی بی فایده اش دانستند . سالها و بلكه دو سه قرن گذشت

در حالی كه جهان اروپا ایمان خود را به منطق ارسطویی به كلی از دست داده

بود . ولی تدریجا از شدت حمله و هجوم به آن كاسته شده است . برای ما

لازم است مانند عده ای چشم بسته منطق ارسطویی را نپذیریم و همچنین مانند

عده ای دیگر چشم بسته آن را محكوم نكنیم بلكه تحقیق كنیم و ببینیم ارزشی

كه منطق ارسطویی برای خود قائل است چه ارزشی است . ناچار باید اول آن

را تعریف كنیم و سپس غرض و فایده آن را بیان نماییم تا ارزش آن روشن

گردد . ما بعدا در باب قیاس ، ایرادهایی را كه به منطق ارسطویی گرفته

شده است نقل و انتقاد خواهیم كرد و قضاوت نهایی خود را در آنجا خواهیم

نمود .

تعریف منطق





منطق " قانون صحیح فكر كردن " است . یعنی قواعد و قوانین منطقی به

منزله یك مقیاس و معیار و آلت سنجش است كه هر گاه بخواهیم درباره

برخی از موضوعات علمی یا فلسفی تفكر و استدلال كنیم باید استدلال خود را

با این مقیاسها و معیارها بسنجیم و ارزیابی كنیم كه به طور غلط نتیجه

گیری نكنیم . منطق برای یك عالم و فیلسوف كه از آن استفاده می كند نظیر

شاقول یا طراز است كه بنا از وجود آنها برای ساختمان استفاده می كند و

می سنجد كه آیا دیواری كه بالا برده است عمودی است یا نه ؟ و آیا سطحی كه

چیده است افقی است یا نه ؟

لهذا در تعریف منطق می گویند : آله قانونیه تعصم مراعاتها الذهن عن

الخطا فی الفكر . یعنی منطق ابزاری است از نوع قاعده و قانون كه مراعات

كردن و به كار بردن آن ذهن را از خطای در تفكر نگه می دارد .



فایده منطق





از تعریفی كه برای منطق ذكر كردیم فایده منطق نیز روشن می شود . معلوم

شد فایده منطق جلوگیری ذهن است از خطای در تفكر ، ولی از تعریف نامبرده

روشن نشد كه منطق چگونه جلوی خطای در تفكر را می گیرد . توضیح كامل این

مطلب موقوف به این است كه ما قبلا ولو اجمالا با مسائل منطقی آشنا شده

باشیم . ولی ما به طور اجمال در اینجا این مطلب را بیان می كنیم .

در اینجا لازم است فكر را تعریف كنیم ، زیرا تا تعریف فكر به مفهومی

كه منطق در نظر دارد روشن نشود ، ابزار بودن منطق برای فكر و به عبارت

دیگر " خطا سنج " بودن علم منطق برای فكر ، روشن نمی شود .

تفكر عبارت است از مربوط كردن چند معلوم به یكدیگر برای به دست

آوردن معلوم جدید ، و تبدیل كردن یك مجهول به معلوم . در حقیقت تفكر

عبارت است از سیر و حركت ذهن از یك مطلوب مجهول به سوی یك سلسله

مقدمات معلوم ، و سپس حركت از آن مقدمات معلوم به سوی آن مطلوب برای

تبدیل آن به معلوم .

لهذا در تعریف فكر گاهی گفته شده است :

" ترتیب امور معلومه لتحصیل امر مجهول " .



گاهی گفته شده است :

" ملاحظة المعقول لتحصیل المجهول " .

و گاهی گفته شده است :

" الفكر حركة الی المبادی

و من المبادی الی المراد "

ذهن آنگاه كه فكر می كند و می خواهد از تركیب و مزدوج كردن معلومات

خویش مجهولی را تبدیل به معلوم كند ، باید به آن معلومات شكل و نظم و

صورت خاص بدهد . یعنی معلومات قبلی ذهن تنها در صورتی مولد و منتج

می شوند كه شكل و صورت خاصی به آنها داده شود . منطق ، قواعد و قوانین

این نظم و شكل را بیان می كند .

یعنی منطق به ما توضیح می دهد كه معلومات ذهنی قبلی تنها در صورتی

زاینده خواهند بود كه بر اساس مقررات منطقی شكل و صورت گرفته باشند .

اساسا عمل فكر كردن ، چیزی جز نظم دادن به معلومات و پایه قرار دادن

آنها برای كشف یك امر جدید نیست . پس وقتی كه می گوییم منطق قانون

صحیح فكر كردن است ، و از طرف دیگر می گوییم فكر عبارت است از حركت و

سیر ذهن از مقدمات به نتایج ، معنیش این می شود كه " منطق كارش این

است كه قوانین درست حركت كردن ذهن را نشان می دهد " . درست حركت

كردن ذهن چیزی جز درست ترتیب دادن و درست شكل و صورت دادن به

معلومات نیست .

پس كار منطق این است كه حركت ذهن را در حین تفكر تحت كنترل خود

قرار می دهد .



خطای ذهن





ذهن آنگاه كه تفكر می كند و اموری را مقدمه برای امری دیگر قرار می دهد شكل و صورت استدلال ، اما سنجش خطای ماده استدلال از عهده منطق ارسطویی

خارج است . لهذا منطق ارسطویی را منطق صورت می نامند . اما آیا منطقی در

جهان به وجود آمده كه خطاسنج ماده و مصالح استدلال باشد یا نه ، مطلبی

است كه بعدا در باب قیاس در این باره بحث خواهیم كرد .

از مجموع آنچه گفته شد معلوم گشت كه ارزش منطق ارسطویی این است كه

خطاسنج عمل فكر كردن است ، یعنی خطاسنج صورت و شكل استدلالهای انسانی

است ، اما این كه منطق ، چه قوانینی برای درست استدلال كردن عرضه می دارد

مطلبی است كه از مطالعه تفصیلی منطق روشن می شود .